مکاتب رهبری

دسته بندي مكاتب مديريت، دوره ي زماني، بنيانگذاران و علل پيدايش هركدام، مفاهيمي هستند كه در درك ما از سازمان و مديريت نقش قابل توجهي دارند. شايد در كتاب هاي مختلف دسته بندي هاي مشابهي ديده باشيد ولي به نظر من جدولي كه در ادامه ملاحظه مي كنيد به سادگي سير تكامل مکاتب مدیریت از «تيلور» گرفته تا «سنگه» را در طول زمان نشان مي دهد:


منبع: http://hr.blogfa.com/post-66.aspx


مكاتب مديريت

زمان

بنيانگذاران

علل پيدايش

كلاسيك

مديريت علمي

1900

تيلور، گيلبرت و فورد

نياز به توجه به عامل توليد انبوه بازارهاي منتظر محصول

اداريون

1920

فايول و فالت

نياز به توجه به عامل نظم و ترتيب

بوروكراسي

1920

وبر

نياز به توجه به عامل مستندسازي

نئو كلاسيك

رفتاري

1940

مونتزبرگ، مايو و مازلو

نياز به توجه به عامل انساني و رضايت نيروي انساني به جهت افزايش بهره وري

روابط انساني

1940

هرزبرگ، آلدرفر، مك كللند و آرجريس

نياز به توجه به عامل نيروي انساني و انگيزش و رهبري به جهت افزايش بهره وري

مكاتب نوين

نظريه ی سيستم

1950

بولدينگ، چرچمن، چستر و بارنارد

نياز به نگرش سيستمي و جامع و توجه به سيستم هاي اجتماعي و اقتصادي

نظريه اقتضايي

1970

فيدلر، گالبرايت، وودوارد، پرو و پارسونز

برخورد با وضعيت هاي پيچيده و نياز به اتخاذ رويكردهاي چند وجهي در مديريت

نظريه آشوب

1980

لورنز

برخورد با وضعيت هاي پيچيده  در مقياس جهاني و كشف تأثيرات سيستم ها بر يكديگر

نظريه ی تغيير و سازمان يادگيرنده

1990

سنگه، مينتزبرگ، آديزس، اوچي و گرينر

افزايش پچيدگي، آشوب و بي ثباتي در سطح محيط و سازمان ها و توسعه فناوري اطلاعات

 


پندهای آموزنده

منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند… يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن


 و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه… جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم… منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!… من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»… پوووف! منشي ناپديد ميشه… بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!… من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»… پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه… بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه… مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!

نتيجهء اخلاقي اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!
پیشنهاد میدهم کسانی که این درس اخلاقی را نمیدانستند برای ادامه مطالعه آن به سایت اصلی این دروس اخلاقی که در پائین آورده شده است مراجعه کنند
http://www.asemannews.com/index.php/the-news/34-social/101-1388-07-01-01-29-43


بازسازي دنيا

بازسازي دنيا :

پدر روزنامه مي‌خواند اما پسر كوچكش مدام

مزاحمش مي‌شود. حوصله پدر سر رفت و

صفحه‌اي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش

مي‌داد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد.

"بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو مي‌دهم،

ببينم مي‌تواني آن را دقيقاً همان طور كه هست

بچيني؟"

ادامه نوشته