۲-       تفکر سیستمی: کسب و کارها و دیگر تلاش­های بشر سیستم­اند (اِن جی، 2004). کسب و کارها مرزی توسط کالبدهای نامرئی و حرکت­های وابسته بهم هستند، که اغلب به آخر رسیدن ثمرشان به طور کامل بر یکدیگر چند سالی به طول می­انجامد. مردم تمایل به تمرکز بر روی تصاویر لحظه­ای از قسمت­های مجزای یک سیستم دارند و از اینکه چرا عمیق­ترین مسائل هرگز حل شده به نظر نمی­رسند انگشت تعجب به دهان می­گیرند. تفکر سیستمی شامل یک چهارچوب ادراکی، بدنه­ای از دانش، و ابزارهایی است که در طول سال­های زیادی توسعه یافته­اند. اگرچه ابزارها جدیدند، ولی اگر افراد بر حسب یک سیستم فکر کنند قادر به یادگیری سریع می­شوند. افراد تفکر سیستمی را در ارزیابی مجموعه نیروهای سازمان به کار می­گیرند. افراد در تفکر سیستمی به جای رسیدگی به جزئیات یک وضعیت، معمولاً مسیر تفکرشان را از جزئیات به سوی پویایی تغییر جهت می­دهند. این منجر به ایجاد یک توانایی برای افراد میشود تا شاهد روابط متقابل در هر وضعیتی باشند و به آنها به طور عملکردی اجازه فکر کردن می­دهد (مین و کیو[1]، 1992).