مشاهیر مدیریت
فردریک تیلور[1]
فردریک وینسلو تیلور ( 1917 - 1856 ) تحصیلات مهندسی داشت. به عنوانِ یک کارگر ساده به کارخانجات فولاد سازی میدویل[2] پیوست و به سرعت مدارج ترقی را پیموده و ابتدا به سمت کارگری و سپس به سرمهندسی ارتقاء مقام یافت. پس از آن در کارخانجات فولادسازی بتلهم[3] استخدام گردید و آنگاه در مقام مشاور وقت خود را وقف اشاعه نظریات خود نمود.
وی را به شایستگی بنیانگذار شیوه مدیریت علمی و پدر مهندسی صنایع امروزی می دانند. وی در اوایل قرن 20 و در کارخانه فولاد سازی میدویل کار خود را شروع نمود. وی به توجه به کیفیت ابزار ، تقسیم کار و برنامه ریزی توانست هزینه ها را کاهش دهد و تولید را بیش از دو برابر کند. موفقیت های وی بعدها توسط دیگران بسیار تقلید شد. از جمله توسط زوج گیلبرت.
در دهه ۱۸۸۰ میلادی جرج فردریک تیلور مطالعات خود را در زمینه زمان سنجی و حرکت سنجی، به مثابه راهی برای تعریف و بهینه سازی «واحدهای مستقل نیروی کارتخصصی » آغاز کرد. مشهورترین تجربه آغازین وی با جابه جایی مواد در کارخانه ذوب آهن سر و کار داشت که توسط افراد و به وسیله بیل انجام می شد. تیلور با بررسی این فعالیت ها دو نتیجه ذیل را به دست آورد:
۱) اگر برای حمل مواد، در کنار هر توده سنگ آهن، ذغال سنگ، یا گدازه(تفاله) آهن یک نفر قرار بگیرد، کارآیی افزایش می یابد ( در مقایسه با هنگامی که یک نفر بخواهد به تنهایی همه آنها را جا به جا کند). البته به شرط آنکه محوطه کارخانه به اندازه کافی بزرگ باشد تا همه افراد بتوانند همزمان مشغول به کار باشند.
۲) استفاده از بیل هایی با اندازه های متفاوت، فراخور جا به جایی انواع توده های مواد، کارایی را افزایش می دهد. به این ترتیب که از بیل های کوچک برای جابه جایی سنگ آهن سنگین استفاده شود ( به گونه ای که افراد دیرتر خسته شوند) و از بیل های بزرگ برای جا به جایی گدازه های سبک تر استفاده شود ( به گونه ای که بتوان مواد بیشتری را با هر حرکت جا به جا کرد). البته این کار هم تا زمانی مقرون به صرفه خواهد بود که قیمت بیل به اندازه کافی ارزان باشد. یعنی در مجموع از قیمت نیروی کار قابل صرفه جویی در جا به جایی مواد، به ازاء هر نفر در روز کمتر باشد.
در هر دو یافته تیلور، بر اهمیت تلاش برای یادگیری و جایگزینی فن آوری صحه می گذارد.
تیلور در سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب اصول مدیریت علمی ( The principle of scientific management ) را منتشر کرد. وی در این کتاب متذکر می شود که « بهتر آن است که هدف اصلی مدیریت، به حداکثر رساندن کامیابی کارفرما و کارمند باشد». تیلور که « پدر مدیریت علمی» نامیده می شود بر این باور بود که بسیاری از کارکنان هم عصرش کمتر از ظرفیت واقعی خود کار می کنند. او تصور می کرد که این مسئله با اتخاذ رهیافتی منظم،مبتنی بر هدایت و حمایت کارکنان توسط سرپرستان و ارضاء نیازها و انگیزه های پولی کارکنان قابل حل است. تیلور چهار اصل ذیل را به عنوان «اصول مدیریت علمی» پیشنهاد کرد:
۱) علمی کردن فعالیت های هر شغل، شامل تدوین حرکت، استاندارد کردن انجام کارها و ایجاد شرایط کاری مناسب
۲) انتخاب دقیق کارکنان دارای توانایی های مناسب برای هر شغل
۳) آموزش دقیق کارکنان انتخابی و فراهم کردن انگیزه های مناسب برای جلب همکاری آنان به انجام علمی کار
۴) حمایت از کارکنان از طریق برنامه ریزی کردن کار آنها و هموار کردن راه انجام کار.
تیلور کوشید تا با استفاده از فنون علمی، بهره وری افراد در کار را بهبود بخشد. نتایج علمی بیشتر تلاش های وی را می توان در بسیاری از محیط های مدیریتی امروز مشاهده کرد. او بر ضرورت علمی کردن فعالیت های هر شغل و تدوین قوانین حرکت برای انجام آن تاکید داشت.
دو نفر از افراد معاصر تیلور، یعنی فرانک و لیلیان گیلبرت به منزله پیشگامان مطالعه حرکت سنجی در یکی از بررسی های مشهور خود توانستند تعداد حرکاتی را که کارگران ساختمانی، هنگام بنایی انجام می دادند، کاهش دهند و بهره وری آنان را سه برابر کنند.
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی