با وجود قدمت بررسی کارآفرينی و تلاش محققين فراوان، مانند ساير مفاهيم علوم انسانی ارائه تعريفی قطعی و مشخص برای آن، کاری دشوار و حتی غيرممکن است. توجه به سير تکاملی اين مفهوم، خود شامل نکات جالبی است.

در سير تکاملی مفهوم کارآفرينی، عوامل زيادی مانند ريسک پذيری، نوآوری و ... به اين مفهوم اضافه شده است.

در بخش حاضر، برای درک بهتر کارآفرينی، سير تاريخی تعريف کارآفرينی و تغيير نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار می گيرد.

سير تاريخی مفهوم کارآفرينی

ريشه واژه کارآفرينی از کلمه فرانسوی Entreprendre ، اصطلاحاًٌ به معنای واسطه يا دلال، مشتق شده است. اين واژه در طول زمان همراه با تحول شيوه های توليد و ارزش های اجتماعی دچار دگرگونی و افزايش مفاهيم در برگيرنده شده است. از آنجا که بررسی اين تحولات و موارد کاربرد اين واژه تا حد زيادی در راستای توسعه نظريه کارآفرينی حرکت کرده است، مروری داريم به پنج دورة دگرگونی، در مفهوم کارآفرينی.

 

دورة اول:

قرون 15 و 16 ميلادی «صاحبان پروژه های بزرگ»

اولين تعاريف کارآفرينی در اين دوره ارائه می شود. اين دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاکين و حکومت های فئودالی در اروپا است. کارآفرين کسی است که مسئوليت اجرای پروژه های بزرگ را برعهده می گيرد و البته در اين راه مخاطره ای را نمی پذيرد، زيرا عموماًٌ منابع توسط حکومت محلی تأمين می شود و او صرفاًٌ مديريت می کند. نمونه بارز کارآفرين در اين دروه معماران مسئول ساخت کليسا، قلعه ها و تأسيسات نظامی هستند.

 

دورة دوم :

قرن 17 ميلادی «مخاطره پذيری»

در اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بُعد جديدی به کارآفرينی اضافه شده ؛ مخاطره. کانيلتون يکی از اولين محققين اين موضوع، کارآفرينی را اينگونه تعريف می کند: کارآفرين کسی است که منابع را با قيمتی نامشخص و تضمين نشده می فروشد، از اين رو مخاطره پذير است. کارآفرين در اين دوره شامل کسانی نظير بازرگانان، صنعتگران و ديگر مالکان خصوصی می باشند.

 

دوره سوم:

قرون 18 و 19 ميلادی و اوايل قرن بيستم «تمايز کارآفرينان از ديگر بازيگران صحنه اقتصاد»

در اين دوره ابتدا کارآفرين از تأمين کننده سرمايه متمايز می گردد. يعنی کسی که مخاطره می کند با کسی که سرمايه را تامين می کند، متفاوت است. اديسون به عنوان يکی از کارآفرينان اين دوره پايه گذار فناوری های جديد شناخته می شود، ولی او سرمايه مورد نياز فعاليت های خود را از طريق اخذ وام از سرمايه گذاران خصوصی تأمين می کرد. همچنين در اين دوره ميان کارآفرين و مدير کسب و کار نيز تفاوت گذارده می شود. کسی که سود حاصل از سرمايه را دريافت می کند با شخصی که سود حاصل از توانمندی های مديريتی را دريافت می کند، تفاوت دارد.

 

دورة چهارم :

دهه های ميانی قرن بيستم ميلادی «نوآوری»

مفهوم نوآوری در اين دوره به يک جزء اصلی تعريف کارآفرينی تبديل می شود. از تعاريف برآمده از اين دوره می توان موارد زير را نام برد:

کارآفرين فردی نوآور و توسعه دهنده فن آوری های به کار گرفته نشده است (جوزف شومپيتر، 1934). کارآفرينان کسب و کاری جديد را شروع می کنند در حالی که ديگران برخلاف آنان تغييرات اندکی در محصولات موجود می دهند. (ويکلن، 1979)

مفهوم نوآوری می تواند شامل همه چيز، از خلق محصولی جديد تا ايجاد يک نظام توزيع نوين يا حتی ايجاد يک ساختار سازمانی جديد برای انجام کارها باشد.

اضافه شدن اين مفهوم به خاطر افزايش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ايجاد مزيت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.

 

دورة پنجم:

دوران معاصر از(1980 تا کنون) «رويکرد چند جانبه»

در اين دوره همزمان با موج جديد ايجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرينی به عنوان تسريع کننده اين ساز و کار، توجه زيادی به اين رشته جلب شد. تا اين زمان کارآفرينی فقط از ديدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت، ولی در اين دوره توجه جامعه شناسان و روانشناسان نيز به اين رشته معطوف گرديد. عمده توجه اين محققين بر شناخت ويژگی های کارآفرينان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرينی است.

از تعاريف شناخته شده تر اين دوره می توان به مورد زير اشاره کرد:

کارآفرينی روند پويايي در جهت افزايش و ايجاد سرمايه است، اين کار توسط کسی انجام می شود که مخاطره از دست دادن زمان يا فرصت های شغلی ديگر را با هدف ايجاد ارزش برای يک محصول يا خدمت می پذيرد (رابرت رونستات، 1983).

امروزه واژه کارآفرينی مفاهيم زير را به ذهن متبادر می سازد:

* مخاطره پذيری

* ايجاد/تجديد ساختار يک واحد اقتصادی- اجتماعی

* رضايت شخصی و استقلال طلبی

 

کار آفرين ايده ای را يافته و آن را تبديل به فرصتی اقتصادی می کند. در فضای کسب و کار، فرصت،
فکر نويی است که قابليت تجاری شدن دارد. آگاهی از محيط بازار و نيازهای مشتری و نگرش کارآفرين او را در يافتن فرصت و پرداختن به آن ياری می دهد. سپس کارآفرين يک طرح تجاری می نويسد که در آن مسائلی چون بازار محصول يا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تامين سرمايه راه اندازی و رشد، سازماندهی و مديريت کسب و کار را بررسی می نمايد.

در واقع کارآفرين مانند يک رهبر ارکستر وظيفه دارد که مهارت ها و توانايی های مختلفی را در کنار هم جمع نمايد و برنامه ای تدوين شده ارائه دهد. همانطور که صدا بايد دلنشين باشد، طرح نهايی کارآفرين نيز بايد زيبا باشد.

دو رويکرد متفاوت به کارآفرينی وجود دارد، رويکرد شخصيتی و رويکرد رفتاری. در رويکرد شخصيتی، تمرکز بر کارآفرين و شناسايی ويژگی های فردی اوست. در واقع اين رويکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرينان وجود داشتند و بعد کارآفرينی به عنوان يک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رويکرد رفتاری تکيه بر رفتارهای کارآفرين در فرآيند راه اندازی يک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرين تنها يک جزء از فرآيند کارآفرينی است.

در انتها، شاهد بهترين تعريفی که می توان ارائه کرد اين است که کارآفرينی عبارت است از فرآيند نوآوری و بهره گيری از فرصت ها، با تلاش و پشتکار بسيار و همراه با پذيرش ريسک های مالی، روانی و اجتماعی که با انگيزه کسب سود مالی، توفيق طلبی، رضايت شخصی و استقلال صورت پذيرد (هيسريچ، 1985).