لزوم مشارکت مردم در توسعه و گسترش آموزش و پرورش


نويسنده: صفي الله ملکي


آسيب شناسي وضعيت موجود آموزش و پرورش در جهان و ايران
1- بعد تربيتي
مدرسه علي رغم ارزش و اهميتي که مخصوصا در جهان معاصر دارد هنوز در تربيت و بارآوردن افراد واجد شرايط شهروندي ناموفق است و هنوز نمي تواند انتظارات والدين و نهادهاي اجتماعي را برآورده کند. به طوري که برخي از متفکران آموزش و پرورش به خود جرات مي دهند که مدعي شوند آموزش و پرورش حتي در بهترين مدارس و دانشکده ها وضع نااميد کننده اي دارد و مدارس آنقدر که دانش آموزان را از زندگي متنفر و مايوس مي کنند، جايگاه زندگي نيستند واز آماده سازي کودکان و نوجوانان براي زندگي موفق در آينده ناتوان هستند. مدارس امروز بايد نقش درمانگاه و مراکز توانبخشي را ايفا کنند. يعني تنها به معلومات کليشه اي محصلان خود نينديشند بلکه رشد شخصيت سالم آنها را معيار اساسي موفقيت خود قرار دهند يعني چگونگي فعاليتهاي خود را با اين معيار بسيار مهم ارزيابي کنند که چقدر مي توانند به سلامت شخصيت دانش آموزان کمک کنند و چقدر مي توانند آنها را زنان و مردان موفق و سعادتمند سازند.
2- بعد مالي
علاوه بر ناتواني در تربيت اجتماعي، بحرانهاي جهاني تامين منابع مالي آموزش و پرورش براي کشورهاي در حال توسعه و حتي توسعه يافته بسيار جدي است. اين بحران از يک سو بر اثر تقاضاي فزاينده براي آموزش و پرورش و از سوي ديگري به دليل محدوديت عمومي منابع مالي در اين بخش پديد آمده است. اين افزايش عمدتا بر اثر رشد سريع جمعيت، گرايش خانواده ها به فراهم کردن امکانات تحصيل براي فرزندان خود، درآمد نسبتا بيشتر فارغ التحصيلان و نيز تاکيد بر برخورداري از حقوق و منزلت اجتماعي به وجود آمده است. در واقع از دهه 1950 افزايش هزينه هاي عمومي آموزش و پرورش از افزايش هزينه ها در بخش ديگر اقتصاد بيشتر بوده است حتي در اواسط دهه 1970 بودجه آموزشي بسياري از کشورهاي در حال توسعه بين 20 تا 25 درصد کل هزينه هاي جاري دولت بوده لذا ضرورت ايجاب مي کند که بخش خصوصي در کمک به دولت و تامين منابع مالي آموزش و پرورش سهيم و نقش فعالتري را ايفا نمايد. تجارب کشورهاي موفق و حتي در حال توسعه نشانگر آن است که بخش خصوصي پشتيبان و حامي اصلي و مهم توليد و توسعه آموزش در کشور مي باشد.
تجارب نقش بخش خصوصي در تامين منابع مالي آموزش و پرورشدر تعدادي از کشورهاي آسيايي
1- تايلند
در تايلند مجموع منابع بخش خصوصي در سال 1987 بالغ بر 28 درصد هزينه هاي سازماني مدارس ابتدايي دولت بوده است.
2- پاکستان
در پاکستان هزينه هاي مستقيم بخش خصوصي در سال 90-1989 معادل 30 درصد هزينه هاي سرانه جاري مدارس ابتدايي دولتي را تشکيل مي داده است.
3- چين
در دو استان جمهوري خلق چين در سال 1988 هزينه هاي مستقيم خصوصي معادل 75-70 درصد کل هزينه هاي سازماني مدارس ابتدايي و 50 تا 70 درصد کل هزينه هاي سازماني مدارس متوسط نظري بوده است.
4- هندوستان
در هندوستان در سال 80-1379 مخارج دولتي آموزش معادل 9/3 درصد GNP بوده است الباقي از طريق بخش خصوصي تامين مي شود.
5- ايران
در ايران تعداد مدارس غير انتفاعي کل کشور بر اساس آمار سال 84-83 به ميزان 96/9 درصد و تعداد دانش آموزان غيرانتفاعي به کل کشور 88/6 درصد مي باشد. در سال گذشته از 15 ميليون دانش آموز، يک ميليون و يکصد هزار دانش آموز در مدارس غير دولتي تحصيل کرده اند که از اين طريق 400 ميليارد تومان به دولت کمک مالي شده است. فلسفه وجودي مدارس غيردولتي با توجه به بحران مالي و هزينه هاي گزاف آموزشي کمک به هزينه هاي دولت در تعليم و تربيت با گسترش و تقويت فرهنگ همياري مردم و از طرفي ايجاد و توسعه مدارس غير دولتي توسط افراد حقيقي و موسسات حقوقي مي باشد به طوري که بر اساس آمار سال 84-83 صرفه جويي دولت از محل جذب دانش آموزان مدارس غير دولتي 600/295/237/121/6 ريال بوده است. همچنين توانسته تعداد 429/6 مدرسه 9 تا 10 کلاسه مورد نياز آموزش و پرورش را تامين کند.
علاوه بر آن بيش از 000/10 نفر از فارغ التحصيلان دانشگاهي و بازنشستگان را براي امور تدريس و امور اداري جذب کرده که صرفه جويي براي دولت در سال مذکور 000/000/930/628/6 ريال بوده است.
دولت با 000/150مدرسه و 000/000/15 دانش آموز در دوره هاي مختلف تحصيلي هزينه اي بالغ بر 000/61 ميليارد ريال را در سال 1385 به آموزش و پرورش اختصاص داده است.
لذا نياز به توسعه و تقويت مشارکتهاي مردمي و بخش خصوصي در تامين هزينه هاي گزاف دولت در آموزش و پرورش از طريق ايجاد وتوسعه مدارس غير دولتي، فعال نمودن شوراهاي مناطق و استانها و فعال نمودن خيرين مدرسه ساز با هدايت، حمايت و نظارت وزارت آموزش و پرورش مي باشد تا در آينده شاهد رشد و شکوفايي اقتصاد کشور از طريق دستان توانمند مردم عزيز کشورمان باشيم.
علل و عوامل آسيب شناسي مشارکت مردم در آموزش و پرورش ايران
1- فقدان يک طرح مدون و مصوب براي مشارکتهاي مردمي در آموزش و پرورش
2- فقدان يک دستورالعمل مصوب براي مشارکت دانش آموزان در اداره امور پرورشي و آموزشي
3- فقدان فرهنگ مشارکت در بين مردم براي همکاري با آموزش و پرورش
4- فقدان آموزشهاي مناسب در امر آموزش از طريق جرايد و صدا و سيما
5- فقدان روحيه همياري، همکاري مديران و مسئولان با ديگران اعم از مردم و زير دستان
6- ساختار اجتماعي جامعه، نگرشها، ارزشها و...
7- ساختار آموزش و پرورش که بيشتر تصميمات و تشکيلات به صورت دستوري و متمرکز عمل مي کنند.
8- مردم مشارکت را فقط براي دوران بحران، جنگ، زلزله و... مي دانند.
9- فردگرايي و داشتن روحيه من برتر
10- ناآگاهي مردم، مسئولان و دانش آموزان در خصوص ضرورت و اهميت همياري و...
11- وضعيت دشوار اقتصادي زندگي
12- عدم توجه به اقوام، طايفه ها و روحيات و ارزشهاي آنان
13- عدم اقدام موثر دولت در بسترسازي مشارکت مردم (از قبل تا کنون)
14- وجود انديشه و نگرشهاي متناقض در بين دولتمردان کشور
15- ضعف اعتماد مردم به دولت و برعکس
“94 درصد مردم معتقدند هرچه اعتماد مردم به مسئولان بيشتر باشد مشارکت مردم در آموزش و پرورش بيشتر خواهد شد.”
16- تخصيص منابع مالي کلان به آموزش و پرورش به خاطر رايگان بودن تحصيل
17- ديدگاه صرف مالي و اقتصادي داشتن از مشارکت مردم (استفاده ابزاري)
18- ناهماهنگي در عملکرد نهادهاي دولتي و غير دولتي
19- موانع ناشي از قوانين- مقررات و آئين نامه (بوروکراسي هاي موجود)
براساس تحقيقات انجام شده افراد خير در کشورهاي ديگر بيشتر با اعلام عمل خير صرف يک هفته کليه کارهاي اداري انجام مي گيرد ولي در ايران ماها
20- فقدان تشکلهاي مردمي NGO ها “در سال 2001 قريب 30 ميليون نفر در آمريکا عضو NGO بوده اند که بعد از بخش خصوصي سومين محور توسعه محسوب مي شوند.”
21- عدم اطلاع رساني و به موقع در معرفي افراد خير، اقدامات مفيد و ... از طريق صدا و سيما و جرايد
22- ضعف عملکرد آموزش و پرورش در ايجاد روحيه همکاري و مشارکت در بين دانش آموزان و...
23- عملکرد ضد مشارکتي بعضي از مديران و مسئولان رده هاي مختلف کشوري
24- عدم مشارکت واقعي معلمان به عنوان عمده ترين عامل انساني در آموزش و پرورش
25- ضعف کارکرد انجمن اوليا و مربيان “73 درصد مردم معتقدند انجمن ها در مدارس عملا اختياري ندارند و 67 درصد معتقدند فعاليت اعضاي انجمن منحصر به کمکهاي مالي است.”
26- ذهنيت تاريخي مبني بر تبعيت از خودکاملي مسئولان به جاي نظام مردم سالار ديني
27- دوري از ارزشهاي متعالي اسلامي که همواره تاکيد بر تعاون، شوراها و مشورت دارد.
28- ضعف عملکرد شوراهاي آموزش و پرورش و شوراهاي مدارس و... در بسياري از کشورها
“شوراها از مسائل مالي تا مسائل اداري و آموزشي دخالت مستقيم دارند دولت مرکزي فقط سياستگذاري کلي را بر عهده دارد.”
29- فقدان روحيه آرمانگرايي- وحدت و همدلي، همياري در بين مردم (اهداف مشترک)
30- ساختار ناهماهنگ در ارگانها و نهاد و سازمانهاي مرتبط و عدم همکاري متقابل طرفين
31- عدم استفاده بهينه از تخصص اوليا در مدارس
32- فقدان انسجام لازم در سياستگذاري براي استفاده از امکانات موجود و گسترش و توجيه سهم و وظايف مردم
منابع و ماخذ:
1- تاريخ آموزش و پرورش ايران واسلام- محمدعلي ضميري
2- نقش فعاليتهاي فوق برنامه در تربيت نوجوانان- دکتر علي اکبر شعاري نژاد
3- نقش منابع مالي در آموزش و پرورش- پژوهشکده تعليم و تربيت سال 81
4- سند و منشور اصلاح نظام آموزش و پرورش پژوهشکده تعليم و تربيت تابستان 82
5- نگاهي به فلسفه آموزش و پرورش- عبدالحسين نقيب زاده
6- تاريخ آموزش و پرورش اسلام در ايران- دکتر علي محمد الماسي
7- تاريخ آموزش در اسلام- دکتر احمد سلبي
8- مجموعه مقالات همايش مشارکت و نظارت مردم در آموزش و پرورش- آموزش و پرورش استان مرکزي 1382
9- نگرشي بر ابعاد مشارکت مردم در آموزش و پرورش- مرکز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي 1384





صفي الله ملکي