مديريت تعارض ( تضاد )
مديريت تعارض ( تضاد )
چكيده: اين مقاله مفهوم و جايگاه تعارض ( تضاد ) در مديريت و سازمان را بيان و انواع تعارضات سازمان برشمرده و آنها را تقسيمبندي مي نمايد و فایده های تعارض ، تعارض سازنده دربرابرتعارض مخرب .تعارض از منظرهاي مختلف، منشاء و مراحل تعارضدلايل ايجاد و روشهاي مواجه با تعارض را شرح مي دهد ، روشهای مواجهه با تعارض و بررسي استراتژيها و فنون و راهبردهاي مديريت تعارض ميپردازد .
واژه هاي كليدي: تعارض ، مديريت تعارض ، استراتژيهاي مديريت تعارض ، استراتژي ايجاد تعارض سازنده
مقدمه
تعارض اختلاف در رسيدن به هدفهاي سازمان است ، امروز نيروي انساني به عنوان اصليترين دارايي سازمانها و به عنوان مزيترقابتي آن مطرح است وجود همكاري و همدلي بين اين منابع ارزشمند از جمله مهمترين عوامل اساسيبراي موفقيت درهمه سازمانها است. تعارض در سازمان اجتناب ناپذير و لزوما" براي سازمان غير ضروري نيست تعارض مي تواند خلاقيت را بيشتر و نو آوري و تغيير را ترويج دهد و يا ممكن است باعث اتلاف و تحليل انرژي و منابع سازمان شود براي مديريت صحيح تعارض بايستي مديران آن را به عنوان نيروي دائمي بشناسندو با برخورد سازنده و صحيح در جهت پويائي سازمان ، آن را مديريت نمايند .
تعارض پديدهاي است كه آثار مثبت و منفي روي عملكرد افراد و سازمانها دارد. استفاده صحيح و مؤثر از تعارض موجب بهبود عملكرد و ارتقاي سطح سلامتي سازمان ميگردد و استفاده غير مؤثر از آن موجب كاهش عملكرد و ايجاد كشمكش و تشنج در سازمان ميشود. استفاده مؤثر از تعارض مستلزم شناخت و درك كامل ماهيت آن و همچنين علل خلق كننده و كسب
مهارت در اداره و كنترل آن است كه البته امروز به عنوان يكي
از مهمترين مهارتهاي مديريت به شمار ميآيد. توانايي برخورد با تعارض و اداره آن، در موفقيت مديران سازمانها نقش ارزندهاي دارد. اگر تعارضها سازنده باشند، موجب بروز افكار نو
و خلاق ميشوند و زمينه تغيير و نوآوري و تحول سازنده را در سازمان فراهم ميسازند و در نهايت به مديريت كمك ميكنند تا به اهداف سازماني خويش نائل آيد.
تعريف و مفهوم تعارض :
در فرهنگ لغت فارسی تعارض به معنی متعرض و مزاحم يکديگر شدن است يا با هم اختلاف داشتن .
به طور کلی تعارض زمانی رخ میدهد که در يک وضعيت اجتماعی بر سر مسائل اساسی عدم توافق وجود دارد و يا ضديتهای احساسی باعث ايجاد اصطکاک بين افراد يا گروهها میشود .
به عقيده استيفن رابينز کوتاهترين تعريف از تعارض عدم توافق بين دو يا چند گروه است .وی تعارض را فرايندی میداند که شخص الف در آن بطور عمدی میکوشد تا به گونه ای بازدارنده سبب ناکامی شخص ب در رسيدن به علايق و اهدافش شود .
وي توضيح ميدهد كه در اين تعريف، مفاهيم ادراك يا آگاهي (Perception)، مخالفت(Opposition)، كميابي (Scarcity) و بازدارندگي (Blockage) نشاندهنده ماهيت تعارض هستند. ساير وجوه مشترك تعريفهاي واژه تعارض عبارت از مخالفت، نزاع، كشمكش، پرخاشگري و آشوب است .
توماس تعارض را شرايطی میداند که در آن مسائل مورد توجه دو طرف ، ناسازگار و ناهماهنگ به نظر برسد . در تعريف توماس ، شرايط وضعيتی است که الزاما به معنی رفتار نيست . تعارض میتواند بدون درگيری و نزاع و يا جنگ و درگيری وجود داشته باشد . نزاع تنها يکی از اشکال يا حالتهای تعارض است .
مسئوليتی که کسی يا گروهی پذيرفته است ، مجموعه ارزشها و اعتقاداتی که افراد دارند ،عواطف ، احساسات و نيازهای افراد و گروهها و بالاخره اظهارنظرهايی که در مقابل رويدادها ارائه میدهند از مسائل مورد توجه است .
تعارض میتواند بين اشخاص ،گروهها ،سازمانها ، ملل و حتی در سطوح پايينتر يعنی بين جنبه های مختلف شخصيت يک فرد و يا بين فرد و عوامل محيطی به وجود آيد .
منبع اساسی نگهداری تعارض فکر و مغز افرادی است که آن را تجربه میکنند . تعارض ، مستقل و خارج از وجود افراد به وجود نمیآيد .
آقای مير کمالی تعارض را فرايند ادراک و يا احساس هرگونه ناسازگاری در درون و يا بين افراد ، گروه ويا سازمانها که منتهی به رفتار پنهان و يا آشکار متعارض در دو طرف شود تعريف می کند .
انواع و جنبه های تعارض :
تعارض به دو نوع پايه ای و عاطفی تقسيم می شود .تعارض پايه ای ، تعارضی است که غالبا به شکل عدم توافق اساسی بر سر اهداف کار و وسائل لازم برای انجام آنها رخ میدهد موقعی که افراد همه روزه با يکديگر کار میکنند،اين يک امر عادی است که ديدگاههای متفاوتی راجع به برخی از مسائل اساسی محيط کار به وجود آيد . معمولا افراد بر سر مسائلی از قبيل اهداف سازمانی و گروهی ، تخصيص منابع ، توزيع پاداشها ، خط مشیها و روشهای کار و تعيين وظايف با هم به توافق نمی رسند .
تعارض عاطفی مربوط به مشکلات ميان اشخاص است و از احساساتی مانند عصبانيت، عدم اطمينان، نفرت و ترس و نارضايتی و مواردی از اين قبيل سرچشمه میگيرد . اين تعارض تحت عنوان برخورد شخصيتها معروف است. تعارضهای عاطفی انرژی افراد را ازبين میبرد و آنها را از اولويتهای مهم کاری منحرف میسازد. ناراحتکننده ترين تعارض برای افراد تعارض در روابط مافوق_ زير دست می باشد.
تعارض ها دو جنبه دارند :
الف) تعارض سازنده : تعارض سازنده نتايج مثبت برای گروه يا سازمان در بر دارد .اين نوع تعارض به افراد درگير فرصت میدهد مسائل و فرصتهايی را بشناسند که به گونهای به دست فراموشی سپرده شدهاند و در نتيجه خلاقيت و عملکرد بهبود میيابد با تشويق تعارض سازنده ابداعات و تغييرات لازم به وجود میآيد .
ب) تعارض مخرب : تعارض مخرب به ضرر سازمان و يا گروه کار میکند و در اين گونه تعارضات عدم توافقات بين اعضای گروه يا کارمندان سازمان و حتی تعارضات بين شخصی باعث میشود گروه يا سازمان عملکرد خوبی ارائه ندهند و باعث کاهش کارايی و رضايت شغلی می شوند و حتی ممکن است به رفتارهای انحرافی مثل غيبت و جايگزينی و تأخير منجر شوند .
فايدة تعارض چيست؟
يكي از مزاياي تضاد ايجاد انگيزة تغيير است. تضاد، منشأ تغيير و تحوّل ميشود و خلاقيت و نوآوري را پرورش ميدهد. فايدة ديگر تضاد اين است كه هدفها و مسايل را روشن ميكند. وقتي اختلاف نباشد، افراد دربارة اهداف، زياد بحث نميكنند؛ ولي با وجود اختلاف، افراد مجبورند، اهداف را كاملاً شفاف و روشن سازند. از فوايد ديگر تضاد اين است كه ارتباطات و انرژي درون هر واحد را تقويت ميكند.
تقسيم بندي تعارضات سازماني
تعارض جزئی طبيعی و عادی از زندگی روزمره ما واقعيتی است که بشر در طول تاريخ با آن آشنابوده ولی متأسفانه به دليل عدم مديريت صحيح،بيشتر به ستيزه جويی و دشمن مبدل شده است.تعارض امری اجتنابناپذير در زندگی فردی وسازمانی امروز است بر حسب طرفهاي تعارض ، تعارض در سازمان به شش نوع در سه عنوان در سازمانها مشاهده ميشود:
• ميان فردي و درون فردي
• ميان گروهي و درون گروهي
تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب
نظريه تعاملي بر اين فرض استوار نيست كه همه تعارضها خوب هستند، بلكه بعضي از آنها از هدفهاي سازماني پشتيباني ميكنند، كه به اين نوع تعارضات، تعارض سازنده ميگويند و برخي ديگر مانع تحقق اهداف سازماني ميشوند و حالت غيرسازندهاي دارند كه به اين نوع از تعارضات، تعارض مخرب ميگويند.
هيچ سطحي از تعارض نميتواند در همه شرايط قابل قبول يا مردود باشد. امكان دارد يك نوع يا يك مقدار از تعارض در يك شرايط موجب افزايش سلامتي و تحقق هدفهاي سازماني شود كه در آن حالت تعارض سازنده است. ولي ممكن است در سازمان ديگري يا در همين سازمان و در زمان ديگري بسيار مخرب باشد. ملاك تشخيص تعارض سازنده يا مخرب، عملكرد سازمان است.
با به كارگيري مفهوم مديريت تعارض، ماهيت و كاربرد تعارض در سازمان بيش از پيش روشن ميشود كه مديريت تعارض از يك سو به معني به حداقل رساندن قدرت تخريبي تعارض است و از سوي ديگر تعارض را به صورت يك پديده اثربخش، خلاق، سازنده و سودمند مبدل ميسازد.
تعارضهنگامي سازنده است كه:
· منجر به تبيين مسايل و مشكلات شود.
· منجر به حل مسئله شود.
· افراد را در حل اموري كه براي آنها اهميت دارددرگير كند.
· موجب ارتباطات شود.
· به افراد در توسعه و ادراك و مهارتشان كمككند.
· موجب ايجاد مشاركت در ميان افراد از طريقيادگيري بيشتر درباره يكديگر شود.
و هنگامي تعارض مخرب است كه:
· موجب تضعيف عزت نفس شود.
· توجه را از فعاليتهاي مهم دور سازد.
· موجب دوقطبي شدن افراد و كاهش همكاريشود.
· منجر به رفتارهاي مضر و غير مسئولانه شود.
مــــراحل تعارض
بيشتر تعارضات طي مراحل خاص ايجادميشوند كه آگاهي از آنها ميتواند براي مديريت تعارض راهگشا باشد. بنابراين تعارض را ميتوان به مراحل زير تقسيم كرد.
- شرايط پيشين: در اين مرحله ، مخالفت بالقوه است. در تضاد كميابي منابع ، نگرش مخالف ، اختيارات قانوني مبهم ، موانع ارتباط ، نياز براي همراهي و اجماع ، تعارضات اوليه حل نشده ، عدم شناخت خود و ديگران پيش زمينههايي است كه زمينه تضاد را فراهم ميكند شرايطي كه بطور بالقوه تعارضزا هستند.
- تعارض ادراك : زماني كه شرايط پيشين واقعا بهپايهاي براي اختلاف بين افراد با گروهها تبديلشوند مرحله تعارض ادراك به وجود ميآيد مثلاً شما نظري داريد و ديگري نظري مخالف با نظر شما دارد. در اينجا اگر شما تشخيص دهيد كه اين فرد با شما موافق نيست، اين را تضاد ادارك شده[2] گويند. البته اين ادارك ممكن است فقط توسط يكي ازطرفين تعارض صورت گيرد.
- احساس تعارض: زمانيتعارض احساس ميشود كه به عنوان تنشيمطرح شود كه شخص را براي انجام عمل بهمنظور كاهش احساسات ناخوشايندبرانگيزاند. گاهي كسي نميگويد با شما مخالفم ولي طوري با شما رفتار ميكند كه احساس ميكنيد اين فرد با شما مخالف است؛ اين را تضاد حس شده[3] ميگوييم براي اينكه تعارض حل شود، همهطرفين تعارض بايد آن را درك و احساس كنندكه نياز دارند كاري را در مورد آن انجام دهند.
- رفتار آشكار: اين زماني اتفاق مي افتد كه رفتاري آشكار در مقابل تعارض ظهور كند دو نوع تضاد و تعارض ادراكي
و احساسي بر يكديگر اثر ميگذارند. گاهي اول احساس ميكنيم، بعد دنبال اطلاعات ميرويم و شناخت پيدا ميكنيم و گاهي برعكس. از تعامل اين دو، تعارض رفتار آشكار ميشود. به هنگام رفتار آشكار در مقابل تعارض ، دو راهحل وجود دارد كه يكي از آنها سركوب كردن تعارض است. دراين حالت هيچ تغييري در شرايط ايجاد كنندهتعارض داده نميشود و فقط رفتارهاي تعارضيآشكار كنترل ميشود. دوم حل تعارض كه در اينجاسعي براصلاح و تغيير شرايط ايجاد كننده تعارض است. سركوب، راه حل موقتي و سطحي حلتعارض است و در واقع تعارض حل نشده است.
- تحليل و فرونشاني و حل تعارض : بسته به اينكه ما چهراهي را براي مواجهه با تعارض به كار ببريمنتايج و پيامدهاي خاصي نصيبمان خواهد نمود.
|
Antecedent conditions شرايط پيشين |
|
Perceived conflict درك و مشاهده تعارض |
|
Felt Conflict لمس و احساس كردن تعارض |
|
Manifest behavior رفتار آشكار |
|
Conflict Resolution Or Suppression تحليل تعارض يا فرونشاني |
|
Resolution aftermath ره آورد ها (افزايش و ياكاهش عملكرد ) |
دلايل اصلي ايجاد تعارض و تضاد
• تفاوت در اهداف و چشم انداز سازمان
• ارزشهاي شخصي نا همگون
• نبودن همكاري و اعتماد
• رقابت در دستيابي به منابع محدود و كمياب سازمان
• واضح نبودن وظايف / نبودن شرح شغل
• چارچوب سازماني(تعارض بين كاركنان صف و ستاد)
مديـريت تعـارض
همانطور كه بيان شد تعارض لزوما امري منفينيست. چنانچه تعارض در جهت مقاصد شخصيمورد استفاده قرار گيرد امري مضر و غير كاركردياست ولي اگر در جهت مقاصد سازماني و خلقاستعدادها مورد بهره برداري قرارگيرد كاركردي خواهد بود. به عبارتي مديريت تعارض شيوهاي است كه تعارضهاي سازماني را در خدمت اهدافسازمان قرار ميدهد و از جنبه غيركاركردي آنميكاهد و به جنبههاي كاركردي آن ميافزايد به عبارت ديگر مديريت تعارض عملشناسايي و اداره تعارض با يك شيوه معقول،عادلانه و كاراست به تعبيري ديگر مديريت تعارض عبارت است از شناخت و بررسي تضادها در يك موقعيت معقول و قابل پيش بيني ، بصورت روش موثر.
روشهاي مواجه با تعارض
بطور كلي پنج روش پاسخگويي بهتعارض وجود دارد كه از آنها به عنوان سبكهايمديريت تعارض ياد ميشود و معمولا هر فرد دريكي از اين سبكها غالب است. اين پنج سبك را ميتوان روي يك نمودارمشخص كرد محور افقي نمودار ميزان تعاون و همكاري و محور عمودي خواستگاه و ميزان ادعا افراد است. با تركيبهاي مختلفي ازاين دو محور سبكهاي مختلف مديريت تعارضبه وجود ميآيد. در اينجا سعي ميشود به صورت مختصر بهتوضيح هريك از سبكها پرداخته شود.
نمودار 2 ) نمودار سبكهاي مختلف مديريت تعارض[1]
مديريت تعارض فرايند برنامهريزي برايپرهيز از تعارض در جايي كه ممكن است و سازماندهي آن براي حل تعارض، جايي كه رخميدهد است. هر مديري از ابزار يا فنون مختلف براي حل تعارض استفاده مي كند و زماني كه تعارض زياد است راه حلهاي ذيل را ميتوانند براي برخورد و حل تعارض انتخاب نمود.
• احترام به حريم اطمينان و يقين افراد
• همدلي و همفكري غير از جانبداري
• گوش دادن فعالانه
• رعايت قاعده انصاف
• تمركز كردن به نتيجه نه حدود شخصي ديگران
• دوري كردن از عيب جوئي ديگران
• شناخت كليد موضوع
• عدم طرح و توضيح موضوع تكراري
• تقويت و تشويق بازخورد
• شناخت متوالي و پيوسته راه حلها
• ارائه بازخورد مثبت
• توافق بر يك برنامه فعاليت
• تقويت مشتركات كاركنان
• به وجود آوردن زمينه مشاركت
• تدوين و طراحي دستورالعملهاي وحدت آفرين
• مصاله و گذشت
• توزيع عادلانه امكانات سازماني
• تغيير فلسفه ارزيابي عملكرد و استفاده از نظام پيشنهادات
• گردش شغلي مشخص
• تغيير روابط سازماني و شفاف كردن ارتباطات
• آموزش كاركنان
حال ميخواهيم تضاد ايجاد شده را مديريت كنيم. پنج سبك و استراتژي براي مديريت تضاد وجود دارد كه عبارتند از: رقابت، همكاري مبتني بر اعتماد، مصالحه، اجتناب و سازش.
اولين استراتژي ، استراتژي رقابت ( موقعيت برد – باخت ) مي باشد. اگر دو فرد و يا دو گروه مصمم باشند كه به خواستههاي خود دست يابند و روحيه همكاري هم با يكديگر
جدول 1 ) استراتژيهاي مديريت تضاد و تعارض در موقعيتهاي مختلف[3]
نداشته باشند، باهم رقابت ميكنند. اين دو گروه بايد به طور نظاممند و بدون مزاحمت براي همديگر تلاش كنند. استراتژي طرفين در رقابت برد و باخت است و يكي برنده ميشود و ديگري بازنده خواهد بود.
معمولاً زماني از استراتژي رقابت استفاده ميشود كه به اقدام سريع و قاطع نياز باشد. برخي مسايل در سازمان به وجود ميآيد كه بايد به سرعت دربارة آن تصميم گرفت. در اينجا براي رسيدن به تصميم صحيح، رقابت ايجاد ميكنيم؛ مثلاً ميگوئيم هر كس بهترين راهحل را ارائه كند، جايز خواهد گرفت. همچنين در مسائل مهمي كه نياز به خلاقيت ونوآوري دارد، از اين استراتژي استفاده ميشود. در موضوعاتي هم كه براي سلامت سازمان، حياتي است، رقابت مفيد خواهد بود و هر جا خواستيم، آدمهاي نالايقي را كه پستهاي كليدي در اختيار دارند، حذف كنيم رقابت ايجاد كنيم.
دوّمين استراتژي ، همكاري مبتني بر اعتماد [4] ( موقعيت برد – برد ) است. اين حالتي است كه افراد هم روحيه همكاري خوبي از خود نشان ميدهند و هم اين كه مصممند به خواستههاي خود برسند، يعني استراتژي طرفين «برد برد» است. در اينجا هم ما و هم رقيب، ميخواهيم به خواسته خود برسيم. درچنين وضعي، از استراتژي «همكاري مبتني بر اعتماد» استفاده ميكنيم.
اما در چه مواردي بايد با مخالفان خود همكاري كنيم؟
1- هنگامي كه هر دو دسته از خواستهها يعني هم خواسته ما و هم خواسته مخالفان خيلي مهم باشد، چارهاي جز همكاري و مصالحه نداريم.
2- وقتي هدف، يادگيري باشد؛ مثلاً استاد با سوادي داريم و در عين حال همين استاد، اخلاقهاي به خصوصي هم دارد. در اينجا چون هدف ما يادگيري است، بايد استراتژي همكاري را انتخاب كرده و اخلاق تند او را تحمل كنيم.
3- براي تلفيق بينشهاي افرادي كه داراي ديدگاههاي متفاوتاند و براي از ميان بردن عواطف و احساسات تندي كه مانع برقراري ارتباطات ميشود مثلاً هر كس از منظري خاص به موضوعي نگاه ميكند كه ممكن است با فرد ديگر
كاملاً متفاوت باشد. در اينجا ما نميتوانيم به راه حلي تركيبي برسيم مگر اين كه با هم همكاري كنيم.
استراتژي سوم، اجتناب ( موقعيت باخت – باخت ) است. اجتناب زماني به كار گرفته ميشود كه شما درخواستههاي خود چندان مصمم نيستيد و رسيدن به خواستهها برايتان اهميتي ندارد، در عين حال قصد همكاري هم نداريد.اين استراتژي در موارد زير كاربرد دارد:
1- هنگامي كه موضوع جزئي است؛ مثلاً هر گاه در موضوعي جزئي با شخصي اختلاف نظر داريد، از آن صرفنظر ميكنيد و اصلاً آن را مطرح نميكنيد.
2- وقتي كه هيچ احتمالي براي تحقق خواستهها وجود ندارد؛ مثلاً در جلسهاي حضور داريد كه موضوعي را ميخواهند تصويب كنند و شما مخالف تصويب اين موضوع هستيد؛ اما ميدانيد مخالفت شما اثري ندارد و در اين صورت از راهبرد اجتناب استفاده ميكنيد.
3- جايي كه ميدانيم مخالفت باعث قطع ارتباطات خواهد شد. بنابراين به خاطر حفظ روابط، از مخالفت صرفنظر ميكنيم.
4- براي آرام سازي افراد از اين استراتژي استفاده ميكنيم؛ مثلاً وقتي ميبينيم شخصي عصباني و ناراحت است، با او مخالفت نميكنيم.
5- در جايي كه جمع آوري اطلاعات، مهمتر از تصميم گيري است.
6- وقتي شما در جلسهاي با موضوعي مخالفيد و مخالفان ديگري نيز در جلسه شركت دارند كه مخالفت خودشان را ابراز خواهند كرد، در اين صورت شما از مخالفت خود صرفنظر ميكنيد تا ديگران مخالفت كنند.
چهارمين استراتژي حل اختلاف، استراتژي «سازش» يا «نرمش» [5]( موقعيت برد – برد ) است؛ فرض كنيم اختلافي وجود دارد و موضوع براي ما خيلي مهم نيست ولي براي طرف مقابل مهم است؛ ما در اينجا نرمش نشان ميدهيم تا مسأله به نفع او حل شود. ما در اينجا به او امتياز ميدهيم تا او نيز در آنجا كه به نفع ماست كوتاه بيايد. به عبارت ديگر، نرمش ما در يك موضوع پيش پا افتاده، اعتباري براي موضوع ديگري كه برايمان مهم است كسب مي نمايد از طرفي براي بدست آوردن اعتبار اجتماعي و براي كسب اعتبار و نشان دادن مثبت انديشي و يا در زماني كه در موضوعي بازنده هستيم و يا در برخي مواقع كه هماهنگي و ثبات از اهميت ويژهاي برخوردار ميباشد از استراتژي نرمش استفاده ميكنيم.
پنجمين استراتژي،استراتژي «مصالحه» ( موقعيت باخت – باخت ) است. مصالحه زماني صورت ميگيرد كه هر يك از طرفين بايد امتيازي به ديگري بدهند و گرنه مشكل حل نخواهد شد. در هنگام مصالحه، روحيه همكاري در سطح متوسط و فرد مصمم است.از كاربردهاي اين استراتژي ميتوان به موارد زير اشاره نمود :
1- وقتي كه هدفها مهمند ولي ارزش تلاش يا شكست احتمالي را ندارد.
2- زماني كه مخالف، قدرت مساوي با ما دارد و به اندازه ما براي رسيدن به خواستهاش مصمم است. در اينجا تنها راه اين است كه با هم كنار بياييم؛يعني امتياز بدهيد و در برابر آن امتياز بگيريد تا موضوع حل شود.
3- گاهي اوقات مصالحه راه حلي موقت است؛ مثلاً درجايي كه مجموعهاي از مسايل پيچيده وجود دارد، براي اين كه موقتاً به نتيجه برسيم، مصالحه ميكنيم.
4- براي اجراي راهحلهاي سريع، وقتي كه در فشار زمان قرار داريم مصالحه مي كنيم .
5- وقتي كه استراتژيهاي رقابت و همكاري پاسخگو نباشد، از مصالحه استفاده ميكنيم.
انتخاب استراتژي و سبك مديريت تعارض، به اعتماد به نفس فرد، ميزان شناخت فرد از خواستهها و اهداف طرف ديگر، ميزان اطلاعات موجود و قابل افشا دربارهي افراد، انعطافپذيري طرفين و حس همكاري و مشاركت آنها بستگي دارد.
فنون و راهبـردهاي مديـريت تعارض
در هنگام مواجهه با تعارض اولين و مهمتريناقدام تجزيه و تحليل تعارض است، به گونهاي كهبرخي معتقدند كه درصد حل تعارض، تجزيه وتحليل آن است. در تجزيه و تحليل تعارض بايد به سه سؤالپاسخ داد شود.
چه كسي در تعارض است؟ منبع تعارض چيست ؟ سطح تعارض چه ميزان است؟ آيا در حدمتوسط است؟ يا در حد بالاست و محتاج اقدامفوري است.
پس از تجزيه و تحليل تعارض بايد به حلآن پرداخت. بدين منظور روشهاي مختلفي وجوددارد كه برخي از آنها عبارتند از:
• مذاكره و تكرار و تداوم برگزاري جلسات گروهي
• اجازه دادن به هم گروهيتان جهت اظهار نظر آشكار وعلني
• اشتراك مساعي ( مد نظر قرار دادن اهداف مشترك)
• داشتن شرح مفصل و روشن شغل
• تقسيم وظايف به صورت منصفانه
• اجتناب از انتقاد اعضاي گروه در انظار عموم و به صورت آشكارا
• ملايم و منصفانه برخورد كردن با گروه و داوري منصفانه
• استفاده از يك القو شرح وظايف و نقش ها
استراتژي ايجاد تعارض سازنده در سازمان
مديريت خوب تعارض باعث ايجاد انگيزش رقابت و شناخت تفاوتها و اختلافهاي منطقي و نيز سبب ايجاد محركهاي انگيزش قوي براي افراد هر سازماني مي گردد براي اين منظور بايستي از روشهاي موثر در ايجاد تعارض سازنده و خوب از جمله تغيير فرهنگ سازماني و انتقال اين پيام به زيردستان كه «تعارض در سازمان جايگاه قانوني دارد و مورد حمايت قرار ميگيرد». چنين فرهنگي باعث بروز افكار جديد و خلاقيتها و در نتيجه نوآوري ميشود - پر كردن پستهاي خالي در سازمان از افراد بيرون از سازمان با سوابق ، تجارب ، ارزشها و رفتارهاي معقول و موفق و متفاوت - تجديد نظر و اصلاح ساختار سازماني به منظور تغيير و تدوين مجدد متغيرهاي ساختاري مانند اهداف، قوانين و مقررات، روشها، رويهها و بخشنامهها به عنوان ابزاري براي انگيزش تعارض استفاده نمود.
|
|
|
|
|
فرهنگ سازماني را تغيير دهيد نتیجه گیری به جهت پيچيدگي ارتباطات سازماني تعامل بين كاركنان ( عمل و عكس العمل ) و وابستگي كاركنان به يكديگر ، تعارض امري اجتنابناپذير در زندگي فردي وسازماني امروز است و اختلافي است ميان دو نفر و يا تعداد بيشتر از اعضا يا گروههاي سازمان كه به شكلهاي مختلف درونفردي، بين فردي، درون گروهي، بين گروهي ودرون سازماني ظهور ميكنند برخلاف تصور منفي در زمينه تعارض ، تعارض نشانه سلامت سازمان است نه مرحله منفي و غلط و انحراف در آن ، تعارض بازتابهاي پويا در سازمان است و تعارض ضرورتا امري منفي نيست بلكه حد متوسطي از آن ميتواند موجب بالا بردنسطح عملكرد سازمان شود. پنج سبك و استراتژي براي مديريت و كنترل تعارض وجود دارد كه عبارتاند از رقابت، اجتناب، سازش،همكاري و مصالحه ، هر يك از اين سبكها بسته به شرايط و موقعيتهاي مختلف ميتوانند انتخاب و مورد استفاده قرارگردند با تجزيه و تحليل تعارض و با استفاده از فنون مختلف از قبيل مذاكره، اشتراك مساعي ، ميانجيگري و داوري منصفانه و استفاده از يك القو شرح وظايف و نقش ها ميتوان به حل تعارض مبادرت نموده و عملكرد سازمان را بهبود بخشيد .
| ||
11- فرهنگ فراگيري دانش مديريت 0انگليسي – فارسي ) تاليف پروفسور پاتريك مانتانا ترجمه دكتر سهراب خليلي 1386 انتشارات يادواره
12– مقاله مديريت تعارض ، دكتر علي رضائيان ، بهمن و اسفند ماه 1380 ، مجله صادق ، دانشگاه امام صادق
13– مقاله مديريت تعارض ، مهرداد كاظم پور ، مرداد 1384 ، ماهنامه راهكار مديريت
14– مقاله مديريت تعارض ، امير مسعود وكيل ، آذر ماه 1386 ، نشريه دانشگاه آزاد اسلامي
15- Conflict management skills , Gregorio Billikopf , 28 December 2007 , University ofCalifornia
16- Conflict management, Education and Training Unit ( ETU ) Site
17- Owens. Robert G.: Organizational Behavior In Education, New Jersey 1990.
3 - Perceived Conflict
4 - Felt Conflict
5 - Competition
6 - Collaboration
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی