رهبري و مديريت آموزشي
رهبري و مديريت آموزشي
نعمتالله زماني
چكيده
زمان حاضر را عصر مديريت و رهبري مينامند چون موفقيت نهادها و سازمانها تا حدزيادي بهكارآيي و اثربخشي مديريت بستگي دارد. نقش مديريت در بهرهوري سازمانهاباعث پيدايش سبكهاي مختلف مديريت شده است.
پيشرفت و ترقي هر جامعهاي در گرو نوع و چگونگي فعاليتي است كه در مدارس انجامميگيرد.
مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است بهترين نوعمديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. اصولا اين فكر كه مديريت امريذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانبار است. درجهي زيانباري آن درمديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريتهاست.
آنچه ما از مطالعات دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان يا پيروان،محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
مديريت و رهبري آموزشي بايد داراي تواناييهاي عمومي از جمله: سلامت جسمي،سلامت رواني، سلامت عاطفي، سلامت عقل و قدرت تفكر و ادراك، ايمان، تقوي و تعهدباشد. همچنين داراي تواناييهاي بلوغي مانند: دانش، تجربه، قدرت تشخيص، قضاوت،تصميمگيري و حل مسائل، هدفدار بودن و انگيزش داشتن، جهانبيني، اخلاق و رفتار مناسبباشد و نيز از تواناييهاي رهبري همچون: قدرت پاداش، قدرت اجبار، قدرت قانوني، قدرتمرجعيت، قدرت تخصصي برخوردار باشد.
وظايف اساسي مديريت آموزشي، تصميمگيري، نيازسنجي و برنامهريزي ،تأمين وسازماندهي منابع و امكانات، آموزش و آمادهسازي نيروي انساني، انگيزش، برقراري روابطانساني، نظارت و كنترل، ارزشيابي و پاداش. خودگرداني و مديريت كيفيت جامع بهدنبالبهرهوري، مديريت زمان و مشتري خواهي است.
مقدمه
با اين كه موضوع مديريت از اولين روزهاي پيدايش انسان با او بوده است، اما دريك قرن اخير بهدليل ايجاد سازمانهاي جديد، پيچيده و متراكم از تكنولوژي وبرخوردار از انسانهاي پرنياز، مورد توجه قرار گرفته است.
سرعت، قدرت عمل و افزايش فرآوردههاي انساني و صنعتي نياز بهنيرويهماهنگ كنندهي متفكر و وارستهاي بهنام مدير دارد تا بتواند با برنامهريزي درستبين همهي اجزا، امكانات و نيروهاي سازمان هماهنگي بهوجود آورد.
زمان حاضر را عصر مديريت و رهبري مينامند چون موفقيت نهادها و سازمانهاتا حد زيادي بهكارآيي و اثربخشي مديريت بستگي دارد. نقش مديريت در بهرهوريسازمانها باعث پيدايش سبكهاي مختلف مديريت شده است.
با آن كه همه سبكهاي مديريت بهنوبهي خود و در جاي خود مهم و پر ارزشهستند، اگر مديريت آموزشي را با هر يك از آنها مقايسه كنيم متوجه ميشويم كههيچ يك از آنها بهاندازهي مديريت آموزشي حائز اهميت نيست، چرا كه هرگونهكوتاهي، سهلانگاري و اشتباه در زمينهي آموزش و پرورش انسانها تأثيراتنامطلوب و زيانباري در رشد افراد و كل جامعه دارد.
پيشرفت و ترقي هر جامعهاي در گرو نوع و چگونگي فعاليتي است كه در مدارسانجام ميگيرد. مدرسه امروز با مدرسه نيم قرن و حتي يك دهه قبل تفاوتهايي دارد.اين تفاوتها در تعداد دانشآموزان، كلاسها، تخصص معلمان، تنوع و نوع مطالبكتابهاي درسي، نيازهاي فيزيكي و شرايط كار، توقعات اوليا و دانشآموزان،نيازهاي شغلي، اجتماعي و تأميني معلمان، تغييرات تكنولوژي و پيدايش نيازهاي نومشاهده ميشود كه هر يك تحولي بزرگ در سيماي مدرسه و مديريت آن بهوجودميآورد.
شايد در بسياري از شغلها، آزمايش و خطا براي يادگيري و تجربه كردن مسائلهمراه با خطرات و زيانهاي غيرقابل جبران نباشد، اما در تعليم و تربيت و مديريتآموزشي، هر آزمايش و خطايي همراه با زيانهاي بزرگ و جبرانناپذير خواهد بود.
مفاهيم و تعاريف مديريت آموزشي
مديريت در مفهوم كلي و عام آن بهشكلها و با ديدگاههاي متفاوت تعريف شدهاست. ميتوان گفت بهتعداد نويسندگان كتابهاي مديريت از مديريت تعريف ارائهشده است كه بهبرخي از آنها اشاره ميشود.
1 - منظور اصلي مديريت در هر سازماني عبارت است از هماهنگسازيكوششهاي افراد انساني و استفادهي مؤثر از منابع ديگر براي تحقق هدفهايسازمان(53).
2 - استونر (stoner) ميگويد، مديريت فرايند برنامهريزي، سازماندهي، هدايت وكنترل كوششهاي اعضاي سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان براي دستيابيبهاهداف معين سازماني است(54).
3 - مديريت آموزشي با استفاده از مفهوم تصميمگيري، عبارت است ازتصميمگيري و اجراي تصميمات دربارهي آموزش و پرورش.
4 - مديريت با مفهوم رهبري، تعريف ديگري است كه بنا بر تعريف كيمبل وايلز،عبارت است از ياري و مدد بهبهبود كار آموزشي و هر عملي كه بتواند امر آموزش ويادگيري را يك قدم پيشتر ببرد.
5 - مديريت: هنر انجام دادن كار بهوسيله ديگران (فالت، 1924)(55).
6 - هماهنگسازي منابع انساني و مادي در جهت تحقق هدفها.
7 - مديريت آموزش و پرورش عبارت است از ايجاد زمينه و فراهم ساختن وسيلهبهمنظور بروز و بهكارگيري استعدادهاي دانشآموزان، تحكيم بخشيدن بهروابطانساني گروهي و اتخاذ روش و تعيين خط مشي اصولي در كليهي امور براي بارورساختن هدفهاي تربيتي.
با توجه بهتعريف فوق، مديريت آموزشي، صرفٹ انجام امور اداري يا اجرايمصوبات، بخشنامهها و دستورالعملهاي سازماني نيست. از آنجا كه مدرسه يك نظامكاملا انساني است، مديريت را با تكيه بر بعد انساني آن از يك سو و با توجه بههدفالهي آن از سوي ديگر، چنين تعريف كردهاند:
مديريت يعني كاركردن با مردم، ميان مردم، براي مردم و بهخاطر خدا.
مديريت آموزشي فرايندي است اجتماعي كه با بهكارگيري مهارتهاي علمي،فني و هنري، كليهي نيروهاي انساني و مادي را سازماندهي و هماهنگ نموده و بافراهم آوردن زمينههاي انگيزش و رشد با تأمين نيازهاي منطقي فردي و گروهيمعلمان، دانشآموزان و كاركنان بهطور صرفهجويانه بههدفهاي تعليم و تربيتبرسد(56).
اهداف اساسي و كلي مديريت آموزشي
1 - مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است.
2 - برقراري هماهنگي بين منابع و فعاليتهاي مختلف سازمان آموزشي.
3 - اصلاح و بهبود جريان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهيم هدفهاي تعليم و تربيت بهمعلمان و كاركنان مدرسه.
5 - حمايت و تقويت سازمان آموزشي منبع رفع مشكلات معلمان.
6 - ايجاد زمينههاي شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤوليتمشترك در سازمان آموزشي (مديريت مشاركتي).
7 - برقراري، حفظ و گسترش روابط انساني مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم كردن زمينهي بروز ابتكار و خلاقيت و رشد اعضاي سازمان آموزشي.
9 - تشخيص نيازها و حل مشكلات دانشآموزان براي دستيابي بهاهداف.
10 - ايجاد زمينهي كشف و بروز استعدادهاي دانشآموزان.
تفاوتهاي مديريت و رهبري آموزشي
غالبٹ دو اصطلاح >مديريت و رهبري< را مترادف استعمال ميكنند. در چارچوبمورد بحث ميان رهبري و مديريت ميتوان تمايز قائل شد. بهنظر ميرسد كه مديريتبا بعد هنجاري و رهبري با بعد شخصي، پيوستگي دارد. مديريت در اساس بر اجرايخط مشي و تحقق هدفها توجه دارد، در حالي كه رهبري بهبررسي و بهبودهدفهاي موجود علاقه نشان ميدهد. مديريت بيشتر بهحال و اكنون توجه دارد درحالي كه رهبري حال و آينده را در نظر ميگيرد و بهجريان تغيير براي ايجاد خطمشيها و رويههاي جديد سازماني اعتنا ميكند(57).
مديريت بهمعني اداره كردن سازمانهاي بهنسبت كوچك است كه اصطلاحٹ ادارهخوانده ميشود. مديران افرادي هستند كه بهانجام وظايف قانوني خود تأكيد دارند.
مديريت حالتي سنتي يا كلاسيك دارد و تصميمات رفتار خود را براساس قانونبهشكل ثابتي تنظيم ميكند. مدير عاملي انتصابي است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبري در مديريت، فراگرد اثرگذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان برايياري و هدايت آنان در ايفاي وظايف سازماني است(58).
رهبري يعني هدايت و راه بردن و نشان دادن راه بهانسانها. تكيهي رهبري برانسانها است. رهبري بهعنوان يك پيشآهنگ، اسوه و راهنما بهامور اساسي،مخاطرهآميز و حساس ميپردازد. رهبري مصلحتگراست و تصميمها و رفتار رهبريبر پايه ضرورتهاي زماني و اقتضائات محيطي است. رهبر، عاملي انتخابي است كهبهطور غيررسمي از طرف عدهاي از انسانها براي تحقق هدف و يا رسالتي انتخابميشود. جهت و جريان قدرت در رهبري از پايين بهبالاست و تا زماني كه پيروان باميل و ارادهي خود فردي را قبول داشته باشند، رهبري او پابرجاست.
رهبري در مديريت سه ويژگي دارد (استونر، 1982)(59).
1 - رهبري مستلزم وجود افرادي است كه بهعنوان زيردستان يا پيروان،دستورهاي رهبر را با ميل و اراده بپذيرند.
2 - در جريان رهبري، توزيع قدرت ميان رهبر و زيردستان نابرابر است.
3 - رهبر علاوه بر اينكه بهطور مشروع (قانوني) قادر بههدايت زيردستان است،همچنين ميتواند اعمال نفوذ كند و بر زيردستان اثر بگذارد.
رهبر كسي است كه با كردار و گفتار خاص، كاري ميكند كه افراد با ميل خودهدفهاي مشترك را محقق سازند(60).
مديريت و رهبري آموزشي
بهترين نوع مديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. مدير موفقكسي است كه علاوه بر پشتوانهي قانوني و رسمي از حمايت افراد نيز برخوردار باشد.مديريت و رهبري در آموزش و پرورش، لازم و ملزوم يكديگرند و وجود هر يك بدونوجود ديگري ميزان كارآمدي فرد مسؤول را كم ميكند.
ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.
با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.
بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.
يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
آنچه ما از مطالعه دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان ياپيروان، محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
الف - تواناييهاي عمومي:
1 - سلامتي جسمي: مدير مدرسه بايد از سلامتي كامل برخوردار باشد تا بتواندوظايف خود را بهخوبي انجام دهد. >عقل سالم در بدن سالم است.<
2 - سلامتي رواني: سلامتي رواني بهمراتب از سلامتي جسمي مهمتر است.افرادي كه سلامتي رواني ندارند، نه تنها زندگي را بهخود، بلكه بههمهي اطرافيان خودتلخ و ناگوار ميكنند و سبب ناراحتي، دلسردي، سرگشتگي، افسردگي و رفتارتهاجمي افراد و همچنين سبب بهمخوردگي محيط و اختلال در رفتار زيردستانميشوند.
3 - سلامتي عاطفي: عاطفه در حقيقت جنبههاي كيفي زندگي و رفتار را بهوجودميآورد كه تأثير فراواني در موفقيت انسانها دارد. بسياري از جذبها و دفعها ازطريق عاطفه انجام ميگيرد. مدير بايد نه بيعاطفه و نه مبالغهآميز پرعاطفه باشد.
4 - سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك: تفكر منطقي اساس كار مديريت است. اوبايد با تفكر منطقي از شناسايي مسأله تا پيداكردن راه حلهاي مناسب برايمشكلات و مسائل پيش رود.
5 - ايمان: ايمان يعني باور، يقين و تصديق تفكر، عمل و وجود كسي و يا چيزيمبني بر اينكه با حقيقت هماهنگي و مطابقت داشته باشد. ايمان توحيدي وتشكيلاتي براي مدير آموزشي مطرح است و بايد مقيد باشد.
6 - تقوي و تعهد: تقوي بهمعني خودنگهداري ميباشد. تقوي اصل حفظمديريت از خطاها و بازكردن راه براي انجام كارهاي خير است. تعهد بهمعنيپايبندي بهاصول و فلسفه و يا قراردادهايي كه انسان بهآنها معتقد است.
ب - تواناييهاي بلوغي
1 - دانش: مديران آموزشي بهدو نوع دانش عمومي و دانش تخصصي نياز دارند تابتوانند مسائل و موضوعهاي اجتماعي، انساني، سازماني و آموزشي مربوط بهكارخود را درك كنند. مدير بايد يك انسان تحصيلكرده باشد و در رشته يا كار خود توان وآگاهي تخصصي و مهارتهاي فني، انساني و ادراكي را كسب كرده باشد.
2 - تجربه: بهترين مدير آموزشي كسي است كه علاوه بر آموزشهاي كلاسيك وعلمي، بهطور عملي در مدارس بهتدريس پرداخته و تجربيات لازم را كسب كردهباشد.
3 - قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل: مدير بايد مسائل ومشكلات محيط آموزشي را درك كند و بهموقع راه حلهاي مناسب براي حل آنهاارائه دهد. درك رفتار انسانها و تشخيص علل رفتار آنها و قضاوت درست دربارهيآنها از مسائل مهم مديريت است. تشخيص صحيح، مقدمه قضاوت درست است.
4 - هدفدار بودن و انگيزه داشتن: هدفدار بودن مدير آموزشي دو جنبه دارد يكيمربوط بهاهداف نظام و سازمان آموزشي و ديگري هدفدار بودن خود مدير است.
5 - نگرش و جهان بيني: در مديريت اعتقادات و برداشتهاي مدير منشأ رفتار،روشها و سبكهاي مديريتي اوست.
6 - اخلاق و رفتار مناسب: حسن خلق و سلوك از گرانبهاترين سرمايههاي انساناست. بيشتر موفقيتها و شكستهاي ما در زندگي حاصل خوبي و يا بدي اخلاقماست. پيامبر(ص) فرموده: خلق و خوي بد رفتار را تباه ميسازد.
ج - تواناييهاي رهبري
1 - قدرت پاداشي: فردي كه توانايي دادن پاداشهاي مثبت مادي و تأميني داشتهباشد و بتواند عدهاي را بر اساس نيازهايشان مورد حمايت قرار دهد، داراي قدرتپاداشي است.
2 - قدرت اجباري: كسي كه ميتواند عدهاي را جريمه، از كارشان اخراج و يابهزندان بيندازد، داراي قدرت اجباري است. افراد از ترس بهتبعيت ميپردازند.
3 - قدرت قانوني: قدرتي است كه قانون بهفرد ميدهد و ديگران را وادار بهتبعيتميكند. احترام بهقانون و يا چاره نداشتن از اطاعت آن منبع قدرت است.
4 - قدرت مرجعيت: اين قدرت بيشتر مربوط بهويژگيهاي فردي است. مديري كهدر زمان بحراني و هنگام بروز مشكلات غير مترقبه، با خونسردي و اطمينان راهحلهاي مناسب و منحصر بهفرد ارائه ميدهد، از قدرت مرجعيت برخوردار است.
5 - قدرت تحصصي: دانش و تخصص فرد و پيدا كردن راه حلهاي علمي برايمشكلات، منبع ديگر قدرت است.
وظايف اساسي مديريت آموزشي
1 - تصميمگيري: بخش مهمي از وقت و كار مديران صرف حل مشكل وتصميمگيري ميشود. وظايف اساسي برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل،مستلزم تصميمگيري است(61(
گريفيتس عقيده دارد كه تصميمگيري عصاره يا چكيدهي شغل مديريت است.تصميمگيري فرايند انتخاب بهترين راه حل ممكن از ميان راه حلهاي موجود برايحل يك مسأله است(62(
2 - نيازسنجي و برنامهريزي: مقدمه طراحي هر برنامه و اجراي آن مستلزمنيازسنجي است. بهمنظور جلوگيري از هزينههاي اضافي، صرف وقت و نيرو، لازماست نيازسنجي توسط افراد آگاه و كارشناس انجام گيرد و سپس برنامهريزي گردد.
3 - تأمين و سازماندهي منابع و امكانات: تأمين نيروي انساني مناسب، انتخابافرادي كه داراي ويژگيهاي لازم باشند، تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك،تهيه و آمادهسازي منابع و امكانات تكنولوژيك آموزشي، فضاهاي آموزشي، مواد وتجهيزات، هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي، بهوجود آوردن شرايطي كه نيرويانساني بتواند حداكثر استفاده را از تكنولوژي بهعمل آورد.
4 - آموزش و آمادهسازي نيروي انساني: مديران بايد خود را مسؤول آموزش وپرورش معلمان بدانند و مسائل و مشكلات آنان و نيازهاي دانشآموزان را در نظرداشته و آموزشهاي علمي و كاربردي را بهصورت كارگاهي برگزار كنند تا بيشترينفايده را براي معلمان در بر داشته باشد.
5 - انگيزش: انگيزه، حالت يا وضعي رواني است كه رفتار را در جهت هدف ياهدف هايي نيرو ميدهد، فعال ميسازد و هدايت ميكند(63(
هدف از مطالعهي انگيزش در مديريت آموزشي، شناخت و درك نيازها، رفتار وشخصيت دانشآموزان، معلمان و كاركنان و هدايت رفتار آنان بهسوي رفتاري مطلوببر اساس احترام، ارزش، خودپنداري مثبت، شناخت، خودآگاهي، عدالت و پيبردنبهاستعدادها و نيروهاي افراد است.
6 - برقراري روابط انساني: از نظر فالت، روابط انساني عبارت است از توانبرقراري اتباط انساني با معلمان و دانشآموزان از طريق پذيرفتن وجود، شخصيت،ويژگيهاي فردي و همهي تفاوتهايي كه احتمالا با شخص مدير دارند(64(
وظيفهي رهبر ايجاد جو گرم، سازگار يا متجانس است كه در آن فرد بتواند باآزادي نسبي احساسات و عواطف و نگرشهاي خود را بيان كند. هر مدير آموزشيبايد روحيه و حالات رواني دانشآموزان و معلمان خود را مورد توجه قرار دهد.چنانچه علايمي از بياعتمادي، ترس، نااميدي، عدم احساس نشاط و وجود تنفر درمحيط آموزشي مشاهده شود، بهمعني فقدان بهداشت رواني و نبودن روابط انسانيمطلوب در سازمان آموزشي است و بايد در افراد احساس ارزشمندي بهوجود آورد.
7 - نظارت و كنترل: بازديد و مراقبت از طرز پيشرفت اجراي عمليات يا مقايسه باوضع مطلوب و تغيير و تصحيح عمليات بهمنظور جلوگيري از انحراف از تحققاهداف سازمان آموزشي است. مديران آموزشي از جهات مختلف بايد بر كار سازمانو نيروهاي آموزشي نظارت داشته باشند.
8 - ارزشيابي و پاداش: ارزشيابي و پاداش بهمعني فرايند مقايسه نتايج حاصله درپايان يك دورهي معين با اهداف از پيش تعيين شده بهمنظور تعيين ميزان پيشرفت،تغيير و تجديد نظر در برنامهها و دادن جزاي مناسب با حسن و يا سوء اجراي عمل ونتايج حاصله ميباشد.
تشويق و تنبيه از دو جنبه اهميت خاص دارد. جنبهي اول، مسؤوليتپذيريانسان است كه او را مسؤول كارها و رفتارهايش ميكند. نتايج حاصله از كارهاي هرانساني بهتصميمات و انتخابهاي او بر ميگردد و از نتايج مثبت و منفي كارهايشبهره ميگيرد. جنبهي دوم اهميت تشويق و تنبيه نياز انساني است. اگر پايان هر كاربهدريافت پاداشي منتهي نشود، انسان دست بهفعاليت نخواهد زد.
نوانديشي در مديريت آموزشي(65(
مفهوم خودگرداني (Self-management): مفهوم بسيار مهم در كانون اغلب تحولاتاخير در مديريت آموزشي كشورهاي مختلف، خودگرداني است كه بر اثر تمركززداييقابل ملاحظه و پايدار در نظام آموزشي و انتقال اختيار و اقتدار تصميمگيريبهمدرسه، پديد ميآيد. بهطور كلي، منابع و تصميمهاي مربوط بهآنها بهشرح زيراست:
1 - دانش: تصميمهاي مربوط بهبرنامهي درسي، شامل هدفها و نتايج آموزش وپرورش مدرسهاي.
2 - قدرت: تفويض اختيار براي اتخاذ تصميمها.
3 - تكنولوژي و مواد: تصميمهايي راجع بهتجهيزات و وسايل كمك آموزشي.
4 - نيروي انساني: تصميمهايي مربوط بهتشخيص و بهكارگيري افراد در وظايفآموزشي.
5 - زمان :مديريت زمان و استفادهي بهينه از آن.
چهار اصل مديريت زمان(66(:
با پاسخ بهچهار سؤال زير قبل از هرگونه اقدامي، در وقت و نيرو صرفهجويي كنيد.
1 - آيا لازم است اين كار حتمٹ انجام شود؟
2 - آيا من ملزم بهانجام دادن آن هستم؟
3 - آيا ميتوانم اين كار را بهتعويق بيندازم؟
4 - آيا من بايد مستقيمٹ اين كار را انجام دهم؟
مديريت كيفيت جامع (T.Q.M)(67)
كيفيت در قرن 19 عمر طولاني توليدات تلقي ميشد و هدف آن كسب سود بود.در قرن 20 مشتريخواهي تلقي ميشود و هدف آن كسب رضايت مشتري است.مشتري خواهي (ارزان، زيبا، راحت بودن توليدات و خدمات)
امروزه بهبود كيفيت در زمينه هايي مثل صنعت و توليد، بهداشت و آموزش وپرورش، يك ضرورت محسوب ميشود. در قلمرو آموزش و پرورش، بهدلايلي نظيركاهش روزافزون بودجهها، پايين بودن سطح دانشآموختگان و پافشاري مردم ودولتها براي بازسازي يا بهسازي نظامهاي آموزشي، توجه بهكيفيت، اهميت پيداكرده است . منظور از كيفيت در مديريت، آن است كه سازمانها، خدمات يا توليداتخود را از همان ابتداي كار، چنان بهدرستي عرضه كنند كه پس از خدمت و توليد،نيازي بهاصلاح خطاها يا نقصها نداشته باشند.
مديريت كيفيت فراگير (جامع)، يك روش گروهي انجام دادن كار است كه برايبهبود مداوم كيفيت و بهرهوري از قابليتها و استعدادهاي مديريت و نيروي كاراستفاده ميكنند.
تعريف TQM از مديريت: مدير كسي است كه سه ويژگي داشته باشد:
1 - زودتر از ديگران ببيند.
2 - بيشتر از ديگران ببيند.
3 - بهتر از ديگران ببيند.
بايستي زمينهي لازم جهت كسب و ارتقاي ويژگيهاي مديريت را فراهم نمود.
نتيجهگيري
رشد و گسترش نظامهاي آموزش و پرورش، ويژگي بارز عصر ماست. پيامد اينرشد روزافزون، تبديل نظام آموزشي بهسازماني بزرگ و فراگير است كه با تعدادزيادي دانشآموز سر و كار دارد، وظايف متعدد و متنوعي انجام ميدهد، معلمان وكاركنان فراواني با دانشهاي گوناگون بهخدمت ميگيرد، منابع مالي و مادي عظيميمصرف ميكند و اثرات و نتايج دامنهداري بهبار ميآورد.
ادارهي سازمانها با همهي وسعت توسط مديران صورت ميگيرد و عامل موفقيتو يا شكست هر سازماني بيشتر بهچگونگي فعاليت مديران مربوط ميشود. نقشمديران در اداره و موفقيت سازمان باعث بهوجود آمدن انواع سبكهاي مديريت شدهاست.
عليرغم اشتراك اكثر خصوصيات و ويژگيهاي مديريت و رهبري، ميتوان گفتهر سازماني با توجه بهنوع فعاليت، سبك خاص مديريت خود را ميطلبد. بهعبارتروشنتر، موفقيت سبك يك مدير در يك سازمان نميتواند عامل موفقيت آن سبكدر سازمانهاي ديگر باشد.
تجربه بزرگترين سرمايه هر انساني است. تجربه را نبايد بهقيمت هدر دادن وقت،نيرو و منابع مادي بهدست آورد (روش آزمايش و خطا)، بلكه بايد افرادي را كهزمينهي استعداد اوليه مديريت را دارند شناسايي و انتخاب نمود و بهآنان آموزشهايقبل از خدمت و بدو ورود را ياد داد، سپس با گذراندن مراحل تجربي (تدريس،معاونت، مديريت مدارس كوچك) در اين پست گمارده شوند.
با وجود تأثير عوامل نيروي انساني ،منابع مادي و امكانات و فضا در بازدهي وموفقيت يك سازمان، چگونگي مديريت و رهبري فرد است كه ميتواند باعثبهرهوري بيشتر شود و يا شكست سازمان را بههمراه داشته باشد. بسيار ديده شدهاست با تغيير مديريت، تحول زيادي در بازدهي بهوجود آمده است.
منابع
روح شهباز، كامران (مترجم). مديريت زمان. تأليف ديويد لوئيس. تهران: ققنوس، 1382.
شعباني، طيب. مديريت آموزشي. تهران: آن، 1381.
علاقه بند، علي. مقدمات مديريت آموزشي. تهران: بعثت، 1371.
ميركمالي، سيد محمد. رهبري و مديريت آموزشي. تهران: نشر يسطرون، 1383.
مجله رشد مديريت مدرسه، سال سوم، شماره 4، ديماه 1383.
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی