تربیت در هزاره سوم

زیستن در دنیایی که فضای آن آکنده از تضادها ، فشارهای اقتصادی ، تصادم و گرگونی ارزشهاست و دائماً با مسائلی از قبیل انفجار جمعیت ، انفجار انتظار ، انفجار دانش و آنچه یک دانشمند آن را « گسترش رویه غیر عقلانی ، جهل و بی تفاوتی میلیونها فرد به اصطلاح تربیت شده در قبال مسائل اجتماعی یا بحران تربیتی » خوانده دست به گریبان است و دولتهای آن در تنگنای بحران های سیاسی و « ایسم » های گوناگون قرار دارند جز از راه مبارزه با این بحران ها ممکن نیست .

برای مبارزه و دست و پنجه نرم کردن با این مشکلات به طور کلی سه راه پیشنهاد شده که عبارتند از : « انقلاب » ، « جنگ » و « تعلیم و تربیت » . « جنگ » یا « انقلاب » در برهه ای از زمان منطقی ترین راه برای زدودن استعمار ، استثمار و استبداد به شمار می آیند ؛ اما آنچه که بذر تغییرات و تحولات را در اعماق جامعه می کارد « تعلیم و تربیت و تزکیه » است . تاریخ شاهد این مدعاست که آنچه موجب تداوم هر انقلاب اساسی می شود و جامعه انقلابی را از آشفتگی و سر در گمی می رهاند تکیه بر تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفس و برنامه ریزی صحیح در این زمینه است .

راستی چه کسانی می توانند این هدف اساسی ( تعلیم و تربیت ) را تحقق بخشند ؟ آیا جز « معلمان » ، کسان دیگری از عهده این مهم بر خواهند آمد ؟