نظريه آشوب (CHAOS)
در سال 1965 تئوري آشفتگي توسط ادوارد لورنز هواشناسي
بكار گرفته شد و آنرا به يك علم تبديل نموده در تمام علوم از جمله مديريت
وارد شد و تغييرات بنيادي ايجاد نموده است .جهت تئوري آشفتگي در مسير
ديدگاه سيستمي است .
CHAOS به معني درهم ريختگي و آشفتگي و بي نظمي است به اين علم جديد تئوري پيچيدگي يا پويائي غيرخطي مي گويند: و جنبه تئوري آشوب يانظم در بي نظمي توجه همه را به خود جلب كرده است .منشاء آن از رموز موجود در طبيعت است و با همت متخصصان با استفاده از رايانه منجر به تغيير جهت در اكثر رشته هاي علمي شده است در تئوري بي نظمي اين طبيعت است كه الگوي واقعي را مي سازد .الگو در فضاي خود داراي نظم و در زمان دچار بي نظمي و برعكس در زمان داراي نظم و فضاي خود بي نظم مي باشند.(قدمي 1378 –ص 113)در زمان نيوتن وكپلر نوعي قطعيت بر دنياي علم حاكم بود واز آينده مطمئن قابل پيش بيني خبر مي داد. يعني الگو علت معلولي بود در قرن 20 نظريه « نسبيت » پيش بيني پذيري پديده ها را دنبال كرد و در مكانيك كوانتومي با پديده هاي روبرو مي شويم كه هر قدر هم ابزار اندازه گيريمان دقيق تر شود ،ذاتا نخواهيم توانست وضع آينده آنها را به دقت محاسبه كنيم. در دهه 70 انديشمندان نهضتي عليه تفكرات نيوتن و انشتين برپا داشتند و با تعديل نظريات « هايزنبرگ » بر پايه گذاري حوزه جديدي از تفكر كه بي نظمي ، آشوب يا نظم غايي نام دارد ، پرداختند در اين حوزه ، نحوه نگرش به نظام هستي و طبيعت تغيير نمود ، و بايد گفت :
طبيعت اصلا آن چيزي كه دكارت بيان مي داشت يعني ماده بي روح كه كل آن را مي توان با تحليل اجزائش دريافت نيست . طبيعت آن چيزي كه نيوتون مي گفت يعني يك ماشين خوش رفتاري كه خداوند با قوانين معيني به كار انداخته كه اگر همه آن قوانين را پيدا كنيم ، قادر خواهيم بود آن را اختيار خود در آوريم ، هم نيست .
البته به حساب ما خورشيد ممكن است هر روز سر ساعت معيني طلوع كند . اما طبيعت مانند ساعت كار نمي كند. طبيعت عين پيچيدگي است ، يعني آشوب . نتايج تئوري آشفتگي كه در علوم تجربي حاصل شده ، اكثرا كمك رايانه بصورت الگوهاي قابل درك درآمد .
رابرت مي فيزيكدان نظري و فارغ التحصيل دوره فوق دكتراي رياضي دانشگاه هاروارد كه بعدها به بيولوژي تمايل پيدا كرد ، آشفتگي را در مورد رشد و كاهش جمعيت مورد بررسي قرار داد. ماندول بروت رياضيداني كه اقتصاد نير مي دانست و با رياضي جديد خود هندسه اقليدسي را در سايه قرارداد و به دنبال بررسي قيمت پنبه با استفاده از رايانه به نتايج حيرت آوري دست يافت . او در يك بررسي ديگر در مورد شناخت علت بروز اشكال در خطوط تلفن براي انتقال اطلاعات از يك رايانه به رايانه ديگر متوجه شد اين اشكالات به صورت پيوسته پراكنده نيستند . ماندول بروت بررسي ديگري در مورد رودخانه هاي جهان انجام داد ودريافت رودنيل در معرض تغييرات بزرگ غير عادي در طول ساليان بوده است . او هندسه جديدي را به وجود آورد و انقلابي به راه انداخت .در واقع نظم در بي نظمي با استفاده از ديدگاه سيستمي موفق شده عامل وحدت بين علوم مختلف گردد.
مفهوم آشفتگي – بي نظمي
در بحث مابي نظمي و آشوب به مفهوم سازمان نيافتگي، ناكارايي ، و درهم ريختگي نيست . بي نظمي وجود جنبه هي غيرقابل پيش بيني و اتفاقي در پديده هاي پوياست كه ويژگي هاي خاص خود را دارا مي باشد . بي نظمي ، نوعي نظم غايي و نظم در بي نظمي است . همان گونه كه « هيلز » Hayles,1990) توصيف مي كند .
بي نظمي و آشوب نوعي بي نظمي منظم يا نظم در بي نظمي است . بي نظم از آن رو كه نتايج آن غيرقابل پيش بيني است ومنظم بدان جهت كه از نوعي قطعيت برخوردار است .
بي نظمي در مفهوم عملي يك مفهوم رياضي محسوب مي شود كه مي توان آن را نوعي اتفاقي بودن همراه با قطعيت دانست . قطعيت آن به خاطر آن است كه بي نظمي دلايل دروني دارد و به علت اختلالات خارجي رخ نمي دهد و اتفاقي بودن به دليل آن كه رفتار بي نظمي، بي قاعده وغير قابل پيش بيني است . تاثيرات عمده اي كه نظريه آشوب بر تصميم گيري بر جاي مي گذارد ، به طور خلاصه به شرح ذيل است :
1- در دنياي متلاطم و آشوب زده امروزي بايد به جاي تمركز بر تصميم گري بلند مدت ، تصميم گيري كوتاه مدت وانعطاف پذير را مدنظر قرار داد.
2- برنامه ريزي اقتضايي وانعطاف پذير به عنوان بخشي از فرآيند تصميم گيري هر سازمان اهميت زيادي به خود گيرد.
3- بايد به رويكردهاي شهودي وابتكاري نسبت به تصميم گيري عقلايي ارزش و اهميت بيشتري داده شود .
4- ايجاد ساختارها و نظامهاي موقتي از اهميت بيشتري برخوردار شوند.
5- اصلاح فرهنگ هاي سازمانها براي جذب ارزشها و معيارهاي جديد و متناسب با جهان پر از آشوب بايد مدنظر قرار گيرد.
6- بايد درون آشوب و بي نظمي دنبال نظم بود.
پنج رهنمود براي مديريت در شرايط آشوب يا آشفتگي
پنج توصيه زير به منزله پنج اصل اوليه براي مديريت در شرايط آشوب است
1- باز انديشي در مفاهيم سنتي مديريت نويسندگان مي نويسد :
ساختارهاي نيوتني كه را هر كدام ازما كه دردسر گرفتاري در چنبره بوروكراسي
را چشيده با آن آشناست. نيازمند سلسله مراتب عظيمي است كه هر چه بيشتر مي
رود اعمال كنترل بيشتري را به همراه صرف منابع انرژي براي حفظ حيات اين
هيكل عظيم مي طلبد. تفكر نيوتني به ما مي آموخت كه در مديريت امور ثابت
ويكنواخت ، متخصص شويم و به كارآيي فكر كنيم .. اما اكنون نيازمند هماهنگ
كردن تغيير پذيري و اثر بخشي هستيم ، يعني مديريت و فرآيند تغيير ( تابنده
، 1376 ،ص 32) نظريه پيچيدگي براي مديران اين پيام را دارد كه ديگر نمي
توان از طريق اهداف سلسله مراتبي يا از طريق منطق از پيش تعيين شده ، مثل
اينكه در طراحي پل ها يا ساختمانها به كار گرفته مي شود ، سازمانها را
اداره كرد. آنها بايد بياموزند كه رخدادها و تغييرات در جريان زمان ظهور
مي كنند.
مديران خود نيز بخشي از اين تغيير هستند آنها بايد به جاي طرح
ريزي و كنترل به شكل سنتي ، به روان سازي فرآيند تغيير بيانديشند ( مورگان
،1997)
2- هنر تغيير: سيستم هاي پيچيده و آشوب دائما بين
جاذبه هاي مختلف اسير هستند . اين وضعيت تا آنجا ادامه مي يابد. كه يكي از
جاذبه هاي جديد بتواند بر نيروهاي جاذبه
مسلط غالب شود . پس از آن
مجددا سيستم به سوي نقاط بحراني حركت مي كند و بازدرگيري شروع مي شود ودر
اين مسير فرآيند تكامل پيموده مي شود.اكنون پرسش اين است كه در اين اوضاع
از مديران چه كاري ساخته است ؟ آيا بايد دست بر دست منتظر حوادث و
پيشامدهاي در حال ظهور بمانند و يا در اين بي نظمي و بحران از آنها كاري
ساخته است ؟پبترسنگه معتقد است كه در هر سيستم دو دسته حلقه به نام
حلقه هاي تقويت كننده و حلقه هاي متعادل كننده به كار مشغولند. حلقه هاي
تقويت كننده در پي تغيير جاذبه مسلط و حلقه هاي متعادل كننده در پي
پايداري و ثبات آن هستند . او در اين باره چنين مي گويد:« رهبراني كه سعي
در ايجاد تغيير در سازمانهاي خود دارند ، ناخودآگاه به مقابله با
فرآيندهاي متعادل كننده مي پردازند ، آنها مقاومت از طرف سيستم خود را در
مقابل تغييرات احساس مي كنند ولي عملا منشاء اين مقاومت را نمي يابند. هر
زماني كه مقاومتي در مقابل تغيير مشاهده شد ، شما بايد توجه كنيد كه يك يا
چند فرآيند متعادل كننده مخفي مشغول فعاليت هستند، اين مقاومت نه پايدار و
زودگذر است و نه چيزي اسرارآميز، بلكه ناشي از ترس تغيير در هنجارهاي سنتي
سازمان و نحوه انجام امور است . رهبران آگاه مدير به جاي افزايش فشار براي
انجام تغييرات در سازمان ودر هم شكستن ها در جستجوي يافتن منابع اين
مقاومت هستند ، (سنگه ،1375، ص 111)
3- تغييرات كوچك و اثرات بزرگ: نظامهاي غير خطي در شرايط آشوب و بحران ، نسبت به تغييرات كوچك و جزئي بسيار حساس بوده و كوچكترين نوسانات اختلالات در آنها در اثر تقويت در كل نظام تشديده شده و مي تواند منجر به تغييرات بزرگ شود . اين ويژگي به اثر پروانه اي1 معروف است . لورنز دانشمند هواشناس كه اثر پروانه را مطرح كرد ادعا كرد كه ممكن است در اثر بال زدن پروانه اي در پكن طوفاني در نيويورك برپا شود . اين نظريه براي مديران حامل اين پيام است كه «براي انجام تغييرات بزرگ نياز به دستگاههاي عريض و طويل نسبت بلكه بايد نقاط حساس و تعيين كننده را پيدا كرد و آنگاه با اعمال تغيير كوچكي سازمان را به سوي تغييرات بزرگ هدايت كرد.
4- نقش مديران : در سيستم هاي پيچيده و غير خطي ، امكان طرح ريزي و پيش بيني دقيق عمليات سيستم وجود ندارد . شكل ها و وضعيت ها خود ظهور مي كنند و نمي توان آنها را تحميل كرد . مديران تنها قادرند كه زمينه هاي بروز « جاذبه مطلوب » را ايجاد كنند يا اينكه پارامترهايي را كه بر روند تكاملي سيستم مؤثر هستند را تغيير دهند. مديران بايد با اصول و مفاهيمي همچون خود سازماندهي ، سازمانهاي يادگيرنده ، گروههاي خودگران ، تواناسازي ، سازمانهاي هوشمند و استعاره هايي همچون ارگانيسم زنده ، مغز و هولوگرام كه با اين پاراديم وارد ادبيات مديريت شدند ، آشنا شوند . آنها بايد به هر ابتكار و تجربه اي به عنوان يك فرصت يادگيري نگاه كنند و سازمان را به يادگيري ، كسب تجربه و آزمايشگري تشويق سازند.
5- يادگيري هنر جورسازي (كلاژ): استعاره كلاژ 1به
معني در هم آميختن كلاژ هنري است كه در آن با كنار هم قراردادن اشياء ،
قطعات ، تصاوير ، طرحها و اجزاء ناهمگون و متضاد هويتي نو، بديع و بامعنا
مي سازند .امروزه مديران با نظامهاي غير خطي و پيچيده اي كه داراي وجوه
متعدد ، متفاوت ، درگير و پويا است روبرو هستند . براي طراحي و هدايت اين
كشتي (سازمان ) در اقيانوس امواج تغييرات ، تنها از يك ساختار، يك سبك ،
يك ديدگاه و نگرش، يك راهبرد، يك روش و
فناوري يك فرهنگ و يك ريخت ،
كاري ساخته نيست. به همين جهت آنها بايد دائما در حال جور سازي ريخت
سازمان به شكل مقتضي و مناسب باشد .تانن بام (1998) مقيد بودن تئوري آشوب
را در قالب تاثيري كه بر نقش هاي مدير در سيستمهاي پيچيده غير خطي دارد ،
مورد بحث قرار مي دهد.
منبع: http://www.sharifinamin.blogfa.com
منابع:
1) مديريت دوره گذار
2) ايجاد حالت ارتجاعي در سازمان
3) بي ثبات سازي سيستم
4) مديريت نظم و بي نظمي حال و آينده
5) خلق و حفظ يك سازمان يادگيرنده ( الواني ، 1381،ص184).
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی